شیرین زبونیهای دخمل
چند روز پیش ماهی عیدمون مرد وقتی کیمیا متوجه شد ناراحت شد و گفت : مامان یکی ماشی ها مرد ! گفتم : بله رفت پیش خدا گفت : یکی هست چند روز بعدتر اون یکشون هم مرد گفت : مامان هیچی ماهی نیست ؟ گفتم : مامان می رند پیش خدا کمی توی فکر رفت و گفت : خدا کو کجاست بریم موندم برای اولین بار چی جوابش بدم گفتم : همه چیز مال خداست من تو ماهی و.... خدا همه چیز به ماداده هر وقت هم بخواد میگیره گفت : چی داده؟ گفتم : دست پا چشم و..... نمی دونم متوجه حرفم شد یا و در اخر بهش گفتم ما نما...
نویسنده :
مامان و بابا
8:42